حالش خوب نیست رهایش کنید!

حالش خوب نیست. ترازش ناتراز می زند و بدهی و زیان، پشت زیان و بدهی.
حالش خوب نیست رهایش کنید!

محمد كياني: حالش خوب نیست. ترازش ناتراز می زند و بدهی و زیان، پشت زیان و بدهی.
ناقابل بيش از ۷ میلیارد دلار به ریال فعلی!
مدیریت واحدی هم ندارد و افق روشنی پیش پایش نمی بیند با رقبای هم سن و سال خودش نیز مقایسه می شود و سری برای بالا کردن برنمی آورد.
روزگاری داعیه ملی شدن داشت و اکنون ...
مشتریان ظالم خطابش می کنند و دولتیان مظلوم و جالب این که هر دو روايت حسب حالش هستند.
با همه وعده ها هنوز جا پایی در بازار صادراتی غیردستوری سفت نکرده ولی تا توانسته‌اند از برنامه هایش سفره‌ي دل پهن کرده‌اند.
به ازای تولید هر محصول زیان شناسایی می کند و هر مدیری نیز که بر راس آن نشسته، بر افزایش تیراژ سخن رانده و نديده‌ايم تهدید مستقیمی مبنی بر تعطیلی بنگاهش داشته باشد، جز شب نامه هایی کم فروغ و سر آخر نیز با ادعاهای سو برداشت ها، عقب گردی عجیب کرده است.
هیچ رگی گردنی برایش باد نکرد...
بچه ای که میلی به بزرگ شدن آن نبود؛ هرچند كه در روزهاي خوشي‌اش نيز فكر صنعت شدن نداشت!
با بزرگ شدنش حتی حال دوستانش نیز خوب می‌شد اما همنشینانش نه تنها کمکی نکردند بلکه موجب سرافکندگیش نیز شدند.
در ادامه داستان
سازمان حمایتی که نه مصرف کننده از او خیری دید و نه تولیدکننده
و شورایی که میخ قیمت دستوری را بر تابوت او زد، ۱۳۰ همت انباشت زیان
هر جا خواست نفسی تازه کند مشمول ماده 141 قانون تجارت شد و به تکاپوی افزایش سرمایه برای فرار رو به جلو و در اصل فرار از ورشكستگي!
به واقع به کدامین سو می رود یا در قفاي كدامين سبك و سياق می برندش؟!
کلاف بس عجیب به خود پیچیده چرا که دولتی و خصوصی از شرایط ناراضی و نالان است. دولت برای بخش خصوصی نیز نسخه می پیچد.
تصمیمات در یک چرخه آزمون و خطا تکرار می شود.
قرعه کشی می شود و مردم و البته دلالان با کدهای ملی در صف بخت آزمایی، سهمیه بندی می شود و ۵۰درصد سهم تولید به کانال مادران دوفرزندی اختصاص می یابد و باز هم دلالان کد ملی می خرند! به بورس می رود و تا مي‌ايد كه انتظارهای خریداران واقعی با کمتر از قیمت بازار برآورده شود، به یک باره عده ای نعره چه نشسته اید سر می دهند و بورس هم کان لم یکن می شود.
یکپارچه می شود و باز هم صف و کفگیر به ته دیگ می خورد و نقطه سر خط. باز هم قرعه کشی!
بازگشت به خانه اول.
اختلاف قیمت به دوبرابر کارخانه می رسد و نقدینگی سرگردان به دنبال جا نماندن از کاهش ارزش پول سرازیر می‌شود.
فکاهی است که دلالان بدون پرداخت هزینه مواد اولیه، حقوق و دستمزد، هزینه های تولید و قطعات وارداتي و لجستیک بیش از کارخانه به جیب می زنند و البته بدون مالیات!
این بار چاره در واردات دیده می شود ولی نه ارزی برای تخصیص مانده و نه عرضی برای انتقاد.
این همه سیاست زدگی، این همه بی برنامگی و این همه دخالت کجای دنیا یک جا جمع شده؟
صنعتمان از دنیا عقب افتاده و به گفته ظریفی این مشکلات همان مشكلات چند دهه قبل است.
اینجا هم انباشت زیان است. انباشت ندانم کاری. انباشت بي‌برنامگي، انباشت سياست‌زدگي. انباشت بی تجربگی و بدسلیقگی با چاشنی دخالت.
اكنون با افتخار پرده از محصولات چيني برمي‌داريم.
واقعا رویایی که خیامی ها در سر می پروراندند، همین بود؟
به تکرار باز هم باید گفت: "حالش خوب نیست. رهایش کنید!"
خودرو با این فرمان جلو نمی رود!

برچسب‌ها :

افزودن نظر جدید