تاثیرات مخرب بازار ارز بر سلامت روان مردم
اصغر کیهاننیا روانشناس و مشاور خانواده درباره تاثیرات مخرب نوسانات بازار ارز و نابسامانیهای اقتصادی بر سلامت روان افراد جامعه میگوید.
به گزارش صنعت نویس، شواهد نشان میدهد مردم تصور میکنند افزایش نرخ دلار میتواند دومینو وار بر دیگر بخشهای زندگی آنها تاثیر گذار باشد. این مساله باعث شده که مردم ایران هر روز اخبار ارز را پیگیری کرده و یا عدهای برای سرمایهگذاری به این بازار هجوم بیاروند. اتفاقی که در کمتر جایی از دنیا دیده نمیشود.
در روزهای اخیر نرخ دلار رکورد خود را شکست و جو روانی سنگینی بر مردم حاکم شد، ترس از فشار اقتصادی ناشی از تورم که تیشه ای بر ریشه اقتصادی بنیان خانوادههاست و هول و ولای نگرانی از شرایط اقتصادی آینده اضطرابی بود که همه مردم آن را تجربه کردند.
امروز اما خبرها حاکی از تک نرخی شدن دلار با قیمت ۴۲۰۰ تومان است. شاید با شنیدن این خبر مردم از تشویش و نگرانی روزهای اخیر اندکی فاصله گرفتند. تاثیر دلار بر زندگی مردم جدا تاثیر اقتصادی بر خانوادهها، بار روانی مخرب این نابسامانیها را نیز دامنگیر جوانانی است که چشم امیدشان به آینده میکند.
عدم توانایی مالی در پرداخت و در نتیجه پایین آمدن کیفیت و رفاه زندگی عاملیست که سلامت روان افراد را به خطر می اندازد و به ترویج روحیه ناامیدی و افسردگی و یاس دامن میزند. در رابطه با تاثیرات مخرب این نابسامانیهای اقتصادی بر سلامت روان افراد جامعه، با اصغر کیهان نیا، روانشناس و مشاور خانواده به گفتگو نشستیم.
مشروح این گفتوگو به این شرح است:
به نظر شما بحرانهای اقتصادی و نابسامانیها چه تاثیری بر سلامت روان مردم میگذارد؟
به امنیت روانی آدمها بستگی دارد که شرایط زندگیشان چه قدر ایده آل باشد، برای اینکه زندگی ایدهآل باشد، اولین چیز نیاز به امنیت اقتصادی است.وقتی در جامعه ای دائما قیمتها و قوانین تغییر پیدا کند انسانها دچار ناایمنی میشوند برای اینکه شاهرگ حیات یک زندگی اقتصاد است و آدمها بر اساس توانایی اقتصادیشان برنامههای کوتاه مدت یا میان مدت تنظیم میکنند.حال اگر چنانچه قیمتها دائما تغییر پیدا کند مسلما مردم دچار نا ایمنی و اضطراب و نگرانی و اگر شرایط اقتصادی شان خوب نباشد حالت استیصال به افراد دست می دهد و این وضعیت استیصال است که گاه گاهی منجر به خودکشی می شود.
طی روزهای اخیر شاهد افزایش بحثها پیرامون افزایش قیمت دلار هستیم و مردم به واسطه اینکه این افزایش قیمت را در زندگی روزمره خود موثر میدانند پیگیر این اخبار هستند.به نظر شما این فضا چقدر برای سلامت روان خانوادهها مخرب است؟
قیمتها در مملکت ما به علت ورود کالاهای وارداتی بستگی به قیمت ارز دارد. در واقع هر چقدر که نرخ ارز بالا برود قیمتها هم بالطبع بالا میرود و با توجه به اینکه درآمدها ثابت است و یا اینکه حداکثر در هر سال حقوق کارگرها یا کارمندها ده درصد افزایش پیدا می کند، اگر قیمت ها و میزان تورم بین سی تا پنجاه درصد تغییر پیدا کند میزان دخل و خرج مردم باهم هماهنگی ندارد و در واقع اینها بر امنیت روانی مردم تاثیر میگذارد.
طی روزهای اخیر شاهد افزایش بحثها پیرامون افزایش قیمت دلار هستیم، چقدر این فضا بر سلامت روان خانوادهها موثر است؟
بله. اتفاقی که میافتد بین زن و شوهرها و فرزندان شان اختلافات زیادی به وجود میآید برای اینکه فرزندان نیاز به درآمد بیشتری دارند ولی رئیس خانواده به دلیل شرایط بد اقتصادی نمیتواند خواسته فرزندان و یا همسرش را تامین کند.پس اینجا اختلاف خانوادگی هم به وجود میآید. یعنی بین والدین و فرزندان از یک طرف و بین پدر خانواده با همسر از طرفی دیگر مساله و اختلاف به وجود می آید، چرا که همسر و فرزندان نیاز مالی دارند اما به دلیل بالا رفتن قیمت ها و عدم توانایی در پرداخت این عامل سبب به وجود آمدن اختلافات و آسیب در خانواده می شود.
در واقع این باعث ترویج یک روحیه ناامیدی و افسردگی در جامعه میشود؟
بله. وقتی شما در یک شرایط استیصال خانوادگی قرار گرفته باشید نسبت به آیندهتان بیمناک میشوید و نسبت به تعهداتی که دارید بیمناک و ناامید میشوید و این سرمنشاء این است که چون راه و مفری نیست فرد این را در درون خودش می ریزد و این خود به خود زمینه ساز افسردگی است .اینکه شما هر لحظه دچار بحرانهای اقتصادی، تغییر قیمتها و به خصوص تغییر قوانین میشوید منجر به این میشود که در شرایطی نا ایمن قرار بگیرید و این باعث میشود به سمت افسردگی میل کنید و نسبت به جامعه بدبین شوید و نسبت به مسئولین بی اعتماد شوید.در واقع بین مردم و مسئولین فاصله میافتد.این نکته مهمی است چرا که مردم احساس میکنند که مسئولین به فکر اینها نیستند و هرکس به فکر خودش و به فکر جیب و کیسه خودش هست.این در واقع این پیامدها را دارد که برخی مالیات ندهند و هرجا که بتوانند خرابکاری کنند، برای اینکه این بیاعتمادی مردم به مسئولین و توقعی که از مسئولین مبنی بر پشتیبانی و حمایت دارند برآورده نمیشود و باعث می شود که اینها احساس بی پناهی کنند و در نتیجه هرج و مرجهای رفتاری شیوع پیدا کند.
وظیفه نهادهای مسئول در این داستان چیست؟
اعتمادسازی و جلوگیری از اختلاسها و رشوهخواری ها و زد و بندها که هر روز شاهد این اتفاقات هستیم.تا مردم احساس امنیت کنند و بگویند که دولت پشت ماست و اینجا فقیر بودن مهم نیست چراکه مردم فقر را تحمل می کنند بلکه بی عدالتی را تحمل نمی کنند.
خانوادهها برای در امان ماندن از این وضعیت باید چه کار کنند؟
اتحاد خانوادگی، صرفهجویی در مخارج، نداشتن توقع بیش از حد از رئیس خانواده و قبول شرایط سخت امروز در مجموع عواملی است که در این شرایط به کمک میآید.به خصوص اگر بین اعضا خانواده صمیمیت و اتحاد برقرار باشد میتوانند به یکدیگر کمک کنند و در این شرایط نامطلوب کنار هم بمانند و این دوران سختی که به وجود آمده را تحمل کنند تا به اصطلاح شرایط به وضع بهتری تبدیل شد.
منبع:خبرآنلاین