پسرآیت‌الله کاشانی:شاه قبل از فوت پدرم به منزلمان آمد

پسر آیت الله کاشانی می‌گوید: مصدق و حامیانش که عوامل انگلیسی ها در ایران بودند می‌خواستند در 9 اسفند 31 نهضت ملی را نابود کنند اما آیت الله کاشانی با فداکاری به شاه نامه نوشت که «نباید از کشور بیرون بروی» و جلوی ماجرا را گرفت.

به گزارش خبرآنلاین، 64 سال از واقعه 28 مرداد 32 می گذرد اما همچنان از وقایع پررمز و راز تاریخ معاصر ایران است. تحلیل های متنوع و متضادی از آن وجود دارد. برخی آن را کودتا یا اجرای برنامه‌ دربار با حمایت خارجی برای ساقط کردن نهضت ملی ایران می‌نامند، بعضی به تغییر عادی دولت معتقدند که مصدق به اهداف نهضت ملی خیانت کرد بنابراین خواست این اتفاق را پیچیده جلوه دهد تا قهرمانانه عرصه قدرت را ترک کند و مورد سئوال قرار نگیرد. خانواده آیت الله کاشانی از دیدگاه دوم حمایت و موضوع وقوع کودتا را از پایه و اساس رد می کنند.

احمد کاشانی فرزند آیت الله کاشانی می گوید: شاه مشروطه حق داشت در نبود مجلس دولت تعیین کند و این کار را انجام داد. یک فرمان برای عزل مصدق و یک فرمان برای نصب زاهدی صادر کرد تا سال ها این مسئله مشخص نبود و کسی نمی دانست در 25 مرداد 32 مصدق فرمان عزلش را دریافت کرد و رسید داد، پس مصدق چه سمتی داشت و چه کاره بود که در 28 مرداد علیه او کودتا شود.

مشروح گفتگوی خبرآنلاین با پسر آیت الله کاشانی را در ادامه بخوانید.

***

شما 28 مرداد 32 را کودتا می دانید یا قیام ملی؟

من این روز را نه کودتا می دانم و نه قیام ملی.

چرا؟

چون ملت ایران در این ماجرا نقش داشت و جلوی منزل مصدق هم حدود 40 نفر توسط گارد خانه مصدق کشته شدند اما 28 مرداد را به هیچ وجه کودتا نمی دانم. هر کسی مقداری اسناد تاریخی ایران را دیده باشد این مطلب را تصدیق می کند که آن روز کودتایی واقع نشد.

اسناد تازه منتشره از سوی وزارت خارجه آمریکا را ملاحظه کردید؟

خیر، من این اسناد را ندیدم ولی آنهایی که مدعی هستند رویداد 28 مرداد را کودتا بنامند، این اسناد را دیدند و گفتند در این اسناد مسئله تازه ای وجود ندارد.

این طور مطرح می شود که «خانواده آیت الله کاشانی از این بابت می گویند کودتایی در 28 مرداد 32 رخ نداده تا رابطه آیت الله کاشانی با تیمسار زاهدی را توجیه کنند» آیا این طور است؟

روشن شدن این که در روز 28 مرداد 32 کودتایی واقع نشد، مربوط به آن سال ها نیست. تا سال ها بعد از 28 مرداد 32 نیز همه بدون استثنا از کودتای 28 مرداد سخن می گفتند، بعدها اسنادی که بر اثر مطالعات بیشتر منتشر یا کشف شد، معلوم کرد در روز 28 مرداد کودتایی واقع نشد. یکی از مهمترین اسناد این است که کودتا علیه یک مقام مسئول صورت می گیرد. در حالیکه در 28 مرداد 32 مصدق هیچ گونه سمتی نداشت که کودتایی علیه او واقع شود چون در 25 مرداد با فرمان شاه عزل شد. عزلش را نیز خودش پذیرفته بود. یعنی فرمان شاه را دریافت کرد، رسید داد که «دست خط همایونی رسید، محمد مصدق». یعنی او در دادن رسید از نخست وزیری خودش هیچ صحبتی نکرد و متنی را هم که نوشت روی کاغذ سربرگ دار نبود. متن را روی کاغذ معمولی نوشت و تحویل حامل آن فرمان داد.

در مرداد 32 مصدق یکسری نمایندگان دست نشانده انگلیس را خواست و به آنها گفت استعفا دهند به این ترتیب مجلس از اکثریت افتاد ولی برای اینکه یک وجه قانونی برای کنار رفتن آبرومندانه خودش فراهم کند، 12 مرداد 32 رفراندم برگزار شد. رفراندم هم غیرقانونی، شرم آور و مفتضحی بود چون صندوق موافقان و مخالفان تعطیل کردن مجلس را از هم جدا گذاشتند. ضمن آنکه عوامل تهدیدزا و اهانت آمیز کنار صندوق مخالفان بودند مثلا حیوانی را کنار صندوق مخالفان تعطیل کردن مجلس قرار دادند، یک عینکی به چشمش زدند و عمامه ای هم سرش گذاشتند که مثلا آیت الله کاشانی است. امام می گوید «وقتی مصدق این کار را کرد سیلی خورد».

چنین رفراندمی را در کشورهای آفریقایی هم برگزار نمی کنند که صندوق مخالفان و موافقان را جدا کنند و مخالفان تعطیل مجلس را مورد تهدید و اهانت قرار دهند. مصدق بعد اعلام کرد که مردم رأی به انحلال مجلس دادند. نکته آنکه این انحلال را طبق قانون اساسی شاه باید امضا می کرد اما شاه از امضای این رفراندم امتناع کرد چون می دانست چه کاری اتفاق افتاده است، بعد از چند روز اعلام کرد مردم به تعطیل مجلس رأی دادند. این یک امر پارلمانی و متکی بر قانون اساسی بود که در غیاب مجلس شاه حق عزل و نصب نخست وزیر را دارد چون وقتی مجلس نیست ممکلت که نمی تواند بلاتکلیف باشد. شاه مشروطه حق داشت در نبود مجلس دولت تعیین کند و این کار را انجام داد. یک فرمان برای عزل مصدق و یک فرمان برای نصب زاهدی صادر کرد تا سال ها این مسئله مشخص نبود و کسی نمی دانست در 25 مرداد 32 مصدق فرمان عزلش را دریافت کرد و رسید داد، پس مصدق چه سمتی داشت و چه کاره بود که در 28 مرداد علیه او کودتا شود.

یکی دو روز قبل از 28 مرداد آیت الله کاشانی نامه ای خطاب به آقای مصدق می نویسد و نسبت به وقوع کودتا هشدار می دهد، از طرفی در همان ایام طیب حاج رضایی را می خواهد و او را به آقای زاهدی مرتبط می کند تا کار حمایت از زاهدی را روز 28 مرداد انجام دهد. پسر آقای طیب اخیرا به خبرآنلاین آمد و گفت «پدر من را آیت الله کاشانی خواست و گفت اگر شاه نباشد ناموس در کشور نمی ماند و ایشان پدر من را به آقای زاهدی وصل کرد». در این رابطه توضیح می دهید؟

نامه آیت الله کاشانی خطاب به مصدق برای 27 مرداد است در آن نامه هم خلاصه ای از 30 تیر 31 تا آن روز مطالبی را گوشزد کرد. وقتی می دانیم کودتایی واقع نشده است چه طور به حاشیه ها پرداخته می شود که آیت الله کاشانی طیب را خواسته است. الان در فیلم های قلابی و سینمایی شعبان جعفری را نشان می دهند، از طیب صحبتی نیست. شعبان جعفری هم تا بعد از ظهر 28 مرداد در زندان مصدق بود.

یعنی شما می گویید بین طیب حاج رضایی و آیت الله کاشانی هیچ ارتباطی نبود؟

بود، همه مردم ایران برای حل مشکلات شان، درد دل یا اخذ رهنمود به منزل آیت الله کاشانی می آمدند و می رفتند چون درب منزل ایشان باز بود. آمدن مرحوم طیب حاج رضایی به منزل آیت الله کاشانی یک امر پیش پا افتاده است که می توانسته در مواقع مختلف واقع شود. من که آن زمان 6 سالم بود ایشان را ندیدم اما آمدن و نیامدنش چه تأثیری دارد که وقتی بخواهیم یک تحول تاریخی و مسئله مربوط به سرنوشت رژیم را بررسی کنیم. چرا راه دور برویم خود محمدرضا شاه 5-6 روز قبل از فوت آیت الله کاشانی به منزل آیت الله کاشانی آمد. از همه مقامات و اُمرا به منزل ایشان می آمدند.

پسر محروم طیب گفت «پدر من خانه آمد، عده ای از طرف آیت الله کاشانی زنگ خانه ما را زدند، پیام دادند که آیت الله کاشانی می خواهد شما را ببیند، پدرم لباس پوشید و با آنها رفت. آیت الله کاشانی به او می گوید اگر شاه نباشد ناموس در کشور نمی ماند. پدرم را با یک عده پیش زاهدی فرستاد، آنجا با زاهدی صحبت داشت، بعد برگشت و داش مشتی های تهران را برای حمایت از زاهدی در روز 28 مرداد ساماندهی کرد.

اینکه پسر مرحوم طیب حاج رضایی چه خبری را برای شما نقل کرد، من سند بالاتر از آن می دهم. آیت الله کاشانی 9 اسفند 31 به شاه نامه نوشت که «تو نباید از کشور بیرون بروی». این عقیده آیت الله کاشانی بود و در نامه هایش نیز وجود دارد. مصدق و حامیانش که عوامل انگلیسی ها در ایران بودند می خواستند در 9 اسفند 31 این اتفاق بیفتد که آیت الله کاشانی با فداکاری جلوی ماجرا را گرفت و نگذاشت نهضت ملی را نابود کنند اما بعد مصدق مرداد سال 32 با تعطیل مجلس خواست به مقصودش برسد.

اما الان قریب به اتفاق مورخان کشور هم اعتقاد به وقوع کودتا در 28 مرداد 32 دارند، می توان گفت تنها کسانی که اعتقاد به کودتا ندارند خانواده آیت الله کاشانی هستند.

خیر این طور نیست. آیا امام عضو خانواده آیت الله کاشانی است. تا سال ها بعد از 28 مرداد 32 همه آن ماجرا را کودتا می گفتند حتی آیت الله کاشانی که منویات مصدق را نمی دانست گفت مصدق با تعطیل مجلس خانه را بر سر خود خراب کرد. در حالیکه مصدق این نقش هنرمندانه را ایفا کرد که رسما این اختیار را به شاه بدهد.

مورخان معتقدند زمینه چینی برای کودتا علیه نهضت ملی ایران از یک سال قبل آغاز شد، حتی اردیبهشت سال 32 وزیر کشور مصدق در یک سخنرانی نسبت به وقوع کودتا هشدار می دهد و بعد از آن هم بارها و بارها به مصدق این مسئله گوشزد می شود که خطر کودتا وجود دارد، بر همین اساس مورخان می گویند نباید در روز 28 مرداد متوقف شد. بلکه باید یک پروسه یک ساله را در نظر گرفت.

مورخان می گویند کودتای 28 مرداد که گوش فلک را هم کر کرده است. حتی صدا و سیما هم با ساختن یکسری فیلم که پُر از تحریف و دروغ است همین را می گوید اما به استناد اسناد و مدارک موجود روز 28 مرداد کودتایی واقع نشد.

رابطه آیت الله کاشانی با تیمسار زاهدی چگونه بود؟ با صحبت هایی که انجام دادید شما معتقدید آیت الله کاشانی از دولت رسمی و قانونی زاهدی حمایت کرد، درست است؟

اولا مصدق کشور را در روز 28 مرداد به آشوب و فتنه کشاند. کشور ناامن بود، مردم متدین به همبستگی ملی و استقلال کشور علاقه داشتند، مراجع همه ناراحت بودند، به خصوص از اینکه حزب توده صحنه گردان در کشور شده بود، به طوری که 400 نفر از اعضای حزب توده در ارتش راه پیدا کرده بودند. بنابراین در چنین شرایطی همه انتظار تغییر و تحول داشتند. تغییر و تحول ایجاد و دولت کاملا قانونی زاهدی برسرکار آمد. این نکته هم فراموش نشود که شاه در آن روزگار در کشور چه جایگاهی داشت، جز عوامل حزب توده و یک عده آدم های بی سروپا کسی به شاه توهین نمی کرد و اصلا مسئله ای با او نداشتند.

الان عده ای که دارند تاریخ را نقل می کنند شاه را چهره اصلی نشان می دهند در حالیکه آن موقع مسئله اصلی سیاست دولت انگلستان بود که مصدق آن را در ایران اجرا می کرد. وقتی مصدق مجلس را منحل کرد شاه تصمیم قانونی گرفت و مصدق را عزل و زاهدی را نصب کرد اما وقتی زاهدی خواست اقداماتش را درباره انتخابات و قرارداد نفت شروع کند، آیت الله کاشانی پرچمدار مبارزه برای دفاع از قانون اساسی و حقوق مردم بود اما از 30 تیر 31 تا 28 مرداد 32 آنقدر ایشان را لجن مال کرده بودند که برایش هیچ حیثیتی نگذاشته بودند ولی آیت الله کاشانی به تکلیف و وظیفه دینی خودش در پیشگاه خداوند عمل می کرد و در مقابل اقدامات غیرقانونی زاهدی ایستاد و اعلامیه داد.

عده ای آیت الله کاشانی را به عامل سیا بودن متهم می کنند و می گویند ایشان پول از سیا گرفت؛ شما در مقابل این ادعاها چه پاسخی دارید؟

من که نباید به حرف های زشت خائنان پاسخ بدهم.

برخی به استناد همین مسئله و اسناد تازه منتشر وزارت خارجه آمریکا می گویند که باید اسم خیابان آیت الله کاشانی عوض شود.

مردم ایران به لحاظ عِرق ملی، مذهبی و میهنی در سراسر کشور خیابان و محله ای را به نام آیت الله کاشانی نامگذاری کردند. نام کدام خیابان را می خواهند عوض کنند. یکی از دوستان از روستایی در مرکز ایران چند روز پیش به من زنگ زد و گفت اینجا اسم خیابان اصلی روستا را آیت الله کاشانی گذاشتند. آنهایی که می خواهند اسم خیابان آیت الله کاشانی را عوض کنند. باید اول ملت ایران را به خارج از کشور بفرستند و مردم دیگری را بیاورند. که البته هر جمعیتی از دنیا را بیاورند آنها هم صداقت و سلامت آیت الله کاشانی را در دفاع از حقوق ملت و استقلال کشور ستایش می کنند.

برچسب‌ها :

افزودن نظر جدید