فاجعه "هفت خوان" و فرهنگ استعفا

چرا هنگام بروز حادثه ها، انتظار می‌رود بالاترین فرد در رده سازمانی مقصر، استعفا دهد؟
فاجعه "هفت خوان" و فرهنگ استعفا

چند وقتی است هنگام بروز حوادث کوچک یا بزرگ در کشور، شاهد یک مطالبه‌ی عمومی، آن هم به تقلید از کشور‌های پیشرفته مبنی بر استعفاء و عذرخواهی بالاترین رده‌ی مربوطه، حالا وزیر باشد یا وکیل و یا حتی معاونین آنها هستیم. البته این عذرخواهی کمترین قدم برای تسلی خاطر بازماندگان حادثه و اعتماد به پیگیری مقامات در جلوگیری از حوادث مشابه در جامعه است، سوال اینجاست که آیا این مطالبه عمومی به حق است؟ به نظر می رسد به دلایل زیر می تواند این مطالبه همگانی درست و به حق باشد:

1- توجه به زنجیره اهمیت کاری؛
وقتی در یک حادثه که مقصر آن خطای انسانی یا هرچیز دیگری در رده‌ی پایین دست بوده است ولی بالاترین رده‌ی مسئول مجبور به استعفا شود، نشان می دهد که "زنجیره اهمیت کاری" را به سطح جامعه وسطح کشانده ایم، آن وقت است که مثلا یک سوزن بان هنگام تعویض پست در یک منطقه دور، اهمیت شغل خود را هم وزن ماندگاری یا عزل یک وزیر فرض می کند و این حس سبب می شود تا او با چشمانی باز و باانگیزه بیشتر به کار خود بنگرد، آن وقت هست که امثال او در هر رده شغلی که باشند حس می کنند بی توجهی به کارشان، یعنی بی توجهی عالی رتبه ترین مقام مسوول آن سازمان و مفهوم مسولیت همگانی روشن تر می شود.

2- سامانه هوشمند از خبر بهره‌برداری در سال93 تا عمل در سال95؛
این روزها از اخباری چون فجایع ناشی از آلودگی هوا که باعث مرگ و میر هموطنان می شود، حوادث جاده ای، مشکلات کارتن خوابی، آتش سوزی های پالایشگاهی، از حادثه کشته شدن چند کارگر در مجتمع فولاد مبارکه تا عدم مدیریت صحیح منابع آب، از دامن زدن به عدم برگزاری کنسرت و جلوگیری از سخنرانی که بگذریم، میرسیم به حادثه فاجعه آمیز اخیر در برخورد 2قطار که به گفته کارشناسان مربوطه، بعلت توقف قطار اول و برخورد قطار دوم که بی خبر از توقف قطار دیگر از راه رسیده، رخ داده است، اولین چیزی که بعد از خطای انسانی مورد سوال است این است که چرا "سیستم هوشمند کنترل اتوماتیک (ATC)، که سیستم سرعت و فاصله قطارها را به صورت مدیریت متمرکز، کنترل می‌کند" و می‌بایست با نصب آن احتمال وقوع سوانح به حداقل ممکن برسد، در مسیر این قطارها نصب نشده است؟
جای تاسف است با جستجو در اخبار شاهد هستیم که اتفاقا در همین مسیر تهران-مشهد، این سیستم کنترل اتوماتیک(ATC) با حضور معاون اول رئیس جمهور و وزیر راه و شهرسازی و مدیر عامل راه آهن در سال ۱۳۹۳ به بهره‌برداری رسیده است، حال چرا این سیستم هوشمند پیشرفته درست سر بزنگاه عمل نکرده؟ یا متاسفانه این افتتاح نیز همانند برخی افتتاح های ناتمام دیگر بوده و یا خرید تکنولوژی درست و با کیفیت از شرکت معتبر انجام نشده و یا گذشته از این احتمالات فنی، این خبر بهره‌برداری شاید از دسته تبلیغات زرد بوده است و یا یک کلاهبرداری که اتفاقاً علت هرکدام از این 4مورد که باشد، دیگر سوزن بان مقصر نیست! مطالبه عمومی در همین جا است که باید بالاترین رده حاضر در افتتاح این پروژه، بعلت عدم صداقت و یا نداشتن مهارت تشخیص سره از نا سره استعفا دهد و حتی محاکمه شود.

3- چگونه نجات یک انسان، نجات جامعه می شود؛
استعفای بالاترین رده هنگام حوادث می تواند، به قوه نظارت سازمانی ستادها کمک کند، وقتی از ستاد یک وزارتخانه ای برای بازرسی به حوزه مربوطه بروند(البته اگر بروند!)، دیگر یک مدیر کل منطقه احساس تداخل کاری و وظایف ندارد و جرات گفتن معایب را پیدا می کند. اقدام درست این مدیرکل، به معنی مهر تایید بر اقدامات کل این مجموعه بزرگ خواهد بودو این نکته راهگشای فهم این جمله است که "نجات یک انسان نجات جامعه است" .

4- مسئولیت هدایت و تکمیل پازل بزرگ مدیریتی؛
وظایف یک مقام مسئول عالی رتبه، چیزی نیست جز تکمیل پازلی از کارهای رده های مدیریتی پایین دستی، لذا هنگام چیدمان این پازل با خطای یک قطعه، کل تصویر چیدمان شده بهم می ریزد، آن وقت است که باز باید بعلت نقص فهم اداراکی آن مقام، که از بالا به همه سازمان احاطه دارد و یا چیدمان نامناسب مدیران پایین دستی اش، خودش پاسخگو باشد نه بخش های کوچک این پازل.

5- بساط ضعیف کشی باید برچیده شود؛
وقتی در پی بروز اشکالی رده بالا پاسخگو باشد، ضعیف کشی و گناه بر گردن فردی که هیچ ابزار کنترلی و مسوولیتی نداشته انداختن برچیده می شود، وجدان کاری از راس تا ذیل جاری می گردد و کل سازمان یک پارچه بدنبال رفع و شناسایی نواقص می گردد، پایتخت نشینی مدیران کل کاهش و سرکشی و بازدید از زیر مجموعه ها و بازرسی‌های مدیریتی افزایش یافته و سبب پوبایی سازمانهایمان می شود.
6- سپردن کار به دست کاردان؛
هنگام حوادث باید بالاترین رده استعفا دهد تا هم خود مسئول مربوطه بداند در قبال دریافت حقوق های نجومی و داشتن صدها امتیاز؛ باید آماده پاسخگویی همه جانبه باشند و هم سایرین بفهمند حقوق و مزایای این مقام مسئول عالی رتبه، در مقابل انتظارات این چنینی است، داشتن اختیار و امتیاز و در مقابل پاسخگویی است و درست در همین جا است که نیاز سپردن مسئولیت به نخبگان را روشن می شود.

7- حرف آخر؛
در هنگام بروز حوادث وحشت ناکی که سبب خسارات جانی می شود نه بیمه و نه عذرخواهی مدیران میانی و نه توبیخ سخت مسببان حادثه که اکثراً به پای کارگران نوشته می‌شود، هیچ کدام نمی توانند سبب کنترل بحران و تسلی خاطر بازماندن حادثه شود، بلکه استعفا و عذرخواهی بالاترین رده ها است که می توانند کمی سبب تسلی خاطر بازماندگان و اعتماد به پیگیری مقامات در جلوگیری از حوادث مشابه گردد و عمل به قول های داده شده را به‌همراه داشته باشد.

آری، آنچه امروز در دنیای اطرافمان شاهد هستیم حاکی از مطالبه مردم و افکار عمومی در جوامع مختلف نسبت به عذرخواهی و استعفا و سپس محاکمه مسئولین اجرایی برای حوادث و کم کاری‌ها و تخلفات کوچک و بزرگ می‌باشد. آیا در کشور ما این فرهنگ لازم و ضروری، جاری خواهد شد؟

امیر حسین کاوه

برچسب‌ها :

افزودن نظر جدید